مشاوره اقتصادی چیست و مشاور اقتصادی جه کسی است؟

تفاوت عمده مشاوره اقتصادی و مشاوره کسب و کار در نوع نگرش آنها به مسائل کسب و کاری است.

مشاور اقتصادی عمدتا از این دیدگاه به کسب و کار شما نگاه میکند که آیا فعالیتهای تجاری شما، اقتصادی است یا خیر؟

به عبارت دیگر اینکه آیا مجموع فعالیتهای شما برایتان مواردی از قبیل :

1- ارزش آفرینی

2-خلق ثروت

3- تعادل در بدهی و درآمد

4-سود انباشته

5-نسبتهای مالی صحیح

و مواردی دیگر را به همراه داشته است و یا خیر ، در حالیکه مشاور کسب و کار متوجه این موضوع است که آیا شما روش مدیریت درستی را برای کسب و کارتان در پیش گرفته اید؟

آیا شما:

1- درست و بیشنه میفروشید؟

2-هزینه ها و جزییات آن را درست مدیریت میکنید؟

3- حواستان به میزان رضایت مشتریانتان هست؟

4- کمپین های تبلیغاتی درستی دارید؟

5-نظام تولید و توزیع مناسبی را طراحی کرده اید؟

و مسائلی از این قبیل که باعث میشود در نهایت کسب و کار شما نتایج اقتصادی مناسبی به همراه داشته باشند.

به هر حال به کارگیری مشاوران کارآمد باعث میشود شما میلیاردها و میلیون ها تومان از پول ارزشمندتان را حفظ کنید و زمان بی بدیل خود را صرف تجربه و آزمون و خطا نکنید.

ارادتمند - محمد نجاتی مشاور اقتصادی و متخصص پیاده سازی سیستم های دیجیتال

شبکه سازی و بازاریابی شبکه ای- تفاوتها و شباهت ها از دیدگاه مشاوره اقتصادی

شبکه سازی چیست؟

به زبون بسیار ساده هر دو نفری که با هم یک ارتباط دوستانه برقرار میکنن و شدت این ارتباط تا حدی میرسه که هر دو طرف جرات میکنن همدیگه رو با دوستان مشترکشون آشنا کنن وارد دنیای شبکه سازی میشن و عملا در شبکه هم قرار میگیرن.

شبکه سازی به انسانها کمک میکنه که اجتماعی تر زندگی کنن و از اونجایی که حافظه ژنتیک ما خوب یادش میاد که در دوران غار نشینی انسانهای تنها محکوم به فنا بودن ( کما اینکه هنوز هم همینطوره) پس ذهن ما ناخودآگاه به سمت زندگی اجتماعی سوق میده و ما رو وارد شبکه زندگی انسانها میکنه، همین الان هم اگر حس میکنید خیلی انسان گوشه گیری هستید تصور کنید یک لحظه همه فعالان بخش اینترنت گوشه گیر بشن و دست از کار و ارتباط اجتماعی بکشن تا ببینید نظرتون تغییر میکنه یا خیر؟ :))

به عبارت دیگه : ما ملزم به پذیرفتن شبکه سازی هستیم.

مهم : با چه کسانی و چرا وارد شبکه سازی بشویم؟

ما صرفا با کسانی میتونیم وارد شبکه سازی بشیم که ما رو و ظرفیتهای حرفه ای ما رو پدیرفته باشن. ما اگر آدم کم سابقه ای در کارمون باشیم و نشونه هایی از موفقیت در کارمون دیده نشه عملا با دیگران به سختی بتونیم وارد یک شبکه بشیم مگر با کسانی که مثل خودمون تازه شروع کرده باشن و معمولا این تیپ شبکه سازی ها فقط میتونه به پیشرفت قسمت های فنی کار کمک کنه چون مثلا اگر شما بخواین در فرآیند دیجیتال مارکتینگ صاحب یک وبسایت بشن احتمالا همین تیپ دوستان شما میتونن طراحان تازه کاری رو با شما آَنا کنن که تازه اول راهشونه اما این شبکه سازی خیلی به سختی به شما کمک میکنه.

برای درک بهتر این مفهوم حتمالا مقاله قبلی در مورد تستمونیا رو اینجا مطالعه کنید.

به همین ترتیب و در اولویت بعدی کسانی رو برای شبکه سازی انتخاب کنید که قدرت ریسکشون نسبت به سایرین بیشتر باشه. این تیپ افراد هستن که میتونن کمک کنن تا شما در زندگیتون قدمهای بزرگتری بردارین اگر نه افراد محافظه کار جز یاس و ناامیدی چیزی برای شما نخواهند داشت مگر اینکه محافظه کار مثبتگرا و با تجربه باشن.

 

اما چرا باید وارد شبکه سازی بشیم؟ شبکه سازی میتونه به شما کمک کنه در وهله اول دانش بیشتری کسب کنید و باید این رو بدونیم هر کسی به اندازه دانشش میتونه ثروتمند بشه. دانش اصلا به معنای تحصیلات نیست و دانش های تجربی میتونن کمک حال بهتری برای پیشرفت ما باشن. این مسئله رو دست کم نگیرید.

در وهله دوم یکی از مهمترین کارکردهای شبکه سازی به نظر من تهاتره؛ تهاتر یعنی معامله پایاپای! یعنی جنس بدی و جنس بگیری، خدمات بدی و جنس بگیری، خدمات بگیری و خدمات بگیری ، مثلا خود من قراردادی بستم که دوستی سایتی برای من طراحی کنه و من براش سفارش سایت بگیرم که انجام شد و تا حدی هر دو طرف به هدفشون رسیدن.

اما تهاتر برای افراد هم صنف بهتره، اینکه تو وارد کننده یک سری لباس هستی و دوستی وارد کننده مثلا کفش دادن لباس و گرفتن کفش میتونه سبد کالای هر دوی شما رو تکمیل تر کنه خصوصا به شرطی که پای هم وایستین و در فروش به هم کمک کنید، البته مهم نیست که این کمک حتما مستقیم باشه و صرفا میتونه حمایت از جنس پشتیبانی قیمتی، خدمات پس از فروش و یا همفکری باشه.

 

بازاریابی شبکه ای، شبکه سازی و سرمایه گذاری:

در معاملات بزرگ لزوما افراد باید به همدیگه اعتماد کنن تا یک معمله شکل بگیره، در معاملات کوچکتر هم همین قانون حاکمه اما با شدت کمتر.

حالا وقتی شما دوست پیدا میکنید و برونگرا تر عمل میکنید عملا این اتفاق میفته که شما افراد بیشتری رو به هات مارکت یا بازار داغتون اضافه میکنید. کسانی که حاضرن با شما وارد تعامل بشن و عمرشون رو سرمایه گذاری کنن.  البته من توصیه میکنم با هدف استفاده ابزاری با دیگران وارد تعامل نشید چون به راحتی این مسئله قابل تشخیصه.

دوست پیدا کردن خصوصا در فضای دیجیتال مارکتینگ و شبکه های اجتماعی راحت تره چون روند تعامل و شناخت میتونه سریعتر طی بشه و شما با جنبه های زندگی افراد و همچنین اونها با شما سریعتر آشنا خواهید شد.

به همین دلیل قطعا میشود گفت که شما هر چه دایره دوستان بزرگتری داشته باشید سریعتر میتونید به هدف برسید و هات مارکت بزرگتری داشته باشید خصوصا اگر تعاملات برد-برد رو دنبال کنید.

در فیلم جستجوی خوشبختی هم کاراکتر اصلی کریس گاردنر که نقشش رو ویل اسمیت بازی میکرد از طریق بازی گلف و ایجاد روابط دوستانه بود که تونست مشتریان بزرگی پیدا کنه و در نهایت تبدیل به یک کارگزار حرفه ای و بزرگ بشه.

 

شبکه سازی یعنی دردسر!

درست شنیدید ، هر ارتباطی به خصوص ارتباط انسانی عملا همراه با دردسر و چالش های بسیار زیادی هست. وقتی دو انسان ارتباط میگیرن عملا باید به عواطف هم توجه کنن، گاهی تفاوت سلایق هم رو تحمل کنن و گاهی هم با هم همدرد و یا شادمان باشند.

اگر اونقدر به بلوغ عاطفی رسیدید که بتونید این مسائل رو حل و فصل کنید از همین الان شروع کنید و یک دوست خوب رو هر روز یا هر هفته به جمع دوستانتون اضافه کنید تا نتایج بینظیرش رو ببینید.

 

موفق باشید

محمد نجاتی

مشاور اقتصادی و مجری پروژه های دیجیتال مارکتینگ

 

ایونتینگ در دیجیتال مارکتینگ از دیدگاه مشاوره اقتصادی

ما با اموال شخصیمون هرکاری که دوست داریم میتونیم بکنیم و این واقعا به دیگران ربطی نداره اما تا جایی که انتظار نداشته باشیم دیگران همه رفتارهای ما رو بپسندن و قبول کنن ما در کنارشان منافعی داشته باشیم. ادبیات دیجیتال مارکتینگ مثل خود دیجیتال مارکتینگ ادبیات نوین و جدیدی هست.

ایونتینگ که به معنی واکنش های منظم و از پیش برنامه ریزی شده در مواجه با اتفاقات و موانع و فرصتهاست از رشته سوارکاری قرض گرفته شده.

مطلب مهم در ایونتینگ نظم در فعالیتهای جاری در پیج هستش ، مغز انسانها در سالهای متوالی توانسته چیزهایی رو به عنوان "یک چیز نرمال " بپذیره که اون چیز😅 منظم باشه...
وقتی نظم از بین میره ، نتیجه منطقی که باید توسط مغز استخراج بشه هم از بین میره و وقتی ذهن به جمع بندی نمیرسه پس تصمیمی هم گرفته نمیشه...
حالا فروش یا پرسنال برندینگ که نتیجه تصمیم گیری ذهن مخاطب و مشتری شماست که با بی نظمی از بین میره...

یک ورزشکار هنرمند سوارکار، بهترین نظم و حرکات زیبا رو برای استفاده از موانعی(شما بخوانید فرصت) که در میدان مسابقه قرارداده شده روزها قبل از مسابقه طراحی میکنه تا بتونه با پرش های زیبا و حساب شده و قدمهای زیبای رفیقش(اسبش) بیشترین امتیاز رو از داوران بگیره. در دیجیتال مارکتینگ شما سوارکار، اسبتون وبسایت و پیج ها و کانالها و مناسبتها و اتفاقات مختلف طی روزهای سال همون موانع و داوران همون مخاطبان و یا مشتریان شما هستند. بسیار زیبا امتیاز خواهید گرفت اگر برای هر مناسبتی برنامه ای از پیش تعیین شده و برای روزهای مختلف برنامه های ویژه و بهم پیوسته داشته باشید. هر قدم‌شما باید به قدم‌ قبل مربوط باشه و زمانی که یک مخاطب پیج شما رو می بینه بتونه یک هارمونی و نظم در پیج شما ببینه، مهم نیست که در دوره های مختلف تغییر مسیر میدید یا نه اما مهمه در هر نوبت تغییر مسیر قدمهاتون بهم پیوسته باشه. موفق باشید و بی هدف و بی برنامه پست نگذارید.

برای مثال باید برای روز پدر یک برنامه و برای روزهای بعد از اون برنامه ای داشته باشید که به اون روز ربط داشته باشه... مثلا اگر پست تبریک روز پدر رو می گذارید بهتره برای فردای اون برنامه ای داشته باشید که یادآوری کنه احترام پدرها رو فقط در روز پدر نباید حفظ کرد و یک یادآوری دائمی برای جبران زحمات پدرها باید وجود داشته باشه و راهکارهایی براش پیشنهاد کنید. یا اگر تخفیف خاصی در نظر می گیرید بهتر در روزهای بعد از استقبال مشتریان تشکر کنید و اگر می تونید تستمونایی از مشتریان در این خصوص منتشر کنید حتما اینکار رو بکنید.

تسمونیا همون فیلمها و اسکرینهای بی نام‌چت های مشتریانمان هستش که اونها رو برای متقاعد کردن سایرین و تهییج اونها برای اعتماد به خودمون منتشر میکنیم. موفق باشید.

پرسنال برندینگ از دید یک مشاور اقتصادی

پرسنال برندینگ مهمترین چیزی  هستش که امروزه برای همه ما مطرحه  به خصوص برای کسانی که توی بیزنسشون اعتبار حرفه ایشون تعیین میکنه دیگران ازشون حرفهاشون رو بپذیرند و یا اینکه برای خریدهاشون ازشون چک قبول کنن.

پرسنال برندینگ یک برنامه منظم و شخصیت که هدفش در نهایت خلق یک امضاست، اشخاصی مثل مهران مدیری عزیز و یا ایفلوئنسرهای مختلف و یا شیرینی مثل نرگس کرباسی ارزشمند نمونه های کامل یک پرسنال برند هستند.

پرسنال برند ممکنه در گستره های مختلفی از یک محله گرفته تا تمام‌ جهان مطرح بشه، اما چیزی که مهمه اینه که پرسنال برند اگر وجود نداشته باشه ، اعتبار شما متاسفانه با اولین چک برگشتی از بین میره و به محض اتمام دوره حرفه ای شما و یا پولتون دیگه ازش بهره ای نخواهد برد. 

این مقاله در مورد پرسنال برند اطلاعات خوبی بهتون میده، امیدوارم مطالعش کنید.

 

بیش از دو دهه از مطرح شدن اصطلاح برندسازی شخصی یا پرسونال برندینگ (Personal Branding) می‌گذرد. اما رونق این اصطلاح در چند سال اخیر، شگفت‌انگیز و جالب‌توجه بوده است.

دوره های آموزش برندسازی شخصی در جای‌جای کشور (و جهان) برگزار می‌شوند و افراد بسیاری خود را متخصص پرسونال برندینگ معرفی می‌کنند.

به جرأت می‌توان گفت گسترش شبکه های اجتماعی و ابزارهای دیجیتال مارکتینگ در افزایش این شوق و رغبت موثر بوده‌اند. در دوران جدید به نظر می‌رسد که تبدیل شدن به یک برند شخصی قدرتمند، دیگر به اندازه‌ی گذشته دشوار و گران‌قیمت نیست. حتی کم‌ نیستند کسانی که برندسازی شخصی را با تولید محتوا مترادف فرض می‌کنند و به شما توصیه می‌کنند که با کوشش و پشتکار در تولید محتوا، به سادگی می‌توانید یک برند شخصی قدرتمند بسازید.

ما قصد داریم در چند درس، زوایای مختلف برندسازی شخصی را بررسی کنیم و دیدگاه‌های موجود در این حوزه را با شما به اشتراک بگذاریم.

اما فعلاً به عنوان مقدمه در نخستین درس، کمی درباره‌ی مفهوم پرسونال برندینگ حرف می‌زنیم و می‌بینیم که این بحث از کجا و چگونه شکل گرفته است.

تاریخچه برندسازی شخصی

ظاهراً تام پیترز نخستین کسی است که اصطلاح برند شخصی را به کار برده و درباره‌ی آن مقاله نوشته است (دانلود فایل PDF مقاله تام پیترز). این مقاله در سال ۱۹۹۷ در FastCompany منتشر شد و معمولاً انتشار آن را تولد مفهوم پرسونال برندینگ در نظر می‌گیرند.

تام پیترز در این مقاله تأکید می‌کند که دنیای امروز، دنیای برند و برندسازی است و برندها از هر سو ما را احاطه کرده‌اند. او معتقد است که برندها یک درس بزرگ برای تک‌تک ما دارند. این‌که:  « مستقل از سن، موقعیت شغلی و کسب و کاری که در آن فعالیت می‌کنیم، هر یک از ما باید خود را مثل یک شرکت ببینیم و مانند یک شرکت مدیریت کنیم.» 

تام پیترز مهم‌ترین کاربرد برندسازی شخصی را رشد و پیروزی در دنیای کسب و کار می‌داند و تلاش برای پرسونال برندینگ را مترادف با تلاش برای رشد و موفقیت شغلی و طی کردن سریع‌تر مسیر شغلی در نظر می‌گیرد.

او به نسبت زمان خود (سال ۱۹۹۷) هوشمندی عجیبی به خرج داده و تأکید می‌کند که اینترنت و ایمیل دو ابزاری هستند که می‌توانند در خدمت برندسازی شخصی قرار بگیرند.

اما تام پیترز تنها نام مطرح حوزه‌ی پرسنال برندینگ نیست. نام دومی هم وجود دارد که با چند سال تأخیر پس از تام پیترز، به خاطر نگارش کتاب‌هایی در زمینه‌ی برندسازی شخصی مشهور شده است: پیتر مونتویا (Peter Montoya). او هم دو کتاب برندسازی شخصی نوشته که می‌توان آن‌ها را کتاب‌های کلاسیک پرسونال برندینگ دانست (+/+).

بعید است یک مقاله درباره برندسازی شخصی ببینید که در بخش مرور ادبیات،‌ اشاره‌ای به تام پیترز و مونتویا نکرده باشد.

کتاب‌های مونتویا برای امروز چندان جذاب نیستند. حتی کتاب جدیدتر او یعنی The Brand Called You که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده، امروز یک متن قدیمی است که کمتر کسی به سراغ آن می‌رود.

اما با این حال، مونتویا در برندسازی شخصی به نکاتی توجه داشته که امروزه پایه و اساس پرسونال برندینگ محسوب می‌شوند:

یکی از نکات مهمی که مونتویا در کتاب برندسازی شخصی خود به آن اشاره می‌کند، اهمیت انتخاب جامعه هدف است.

او با الهام از مباحث مطرح در مدیریت بازاریابی (بخش بندی بازار و انتخاب جامعه هدف) نتیجه می‌گیرد که در برندسازی شخصی هم باید جامعه‌ی هدف انتخاب شود.

شما نمی‌توانید و نباید برای همه برند شوید. شما باید انتخاب کنید که چه کسی مخاطب شما هستند و روی برندسازی برای این گروه خاص مخاطب سرمایه‌گذاری کنید.

بعد از کارهای تام پیترز و مونتویا، نویسندگان و محققان بسیاری به سراغ برندسازی شخصی آمدند و درباره‌ی آن کتاب و مقاله نوشتند. بعضی از این نویسندگان، کوشیدند از مفاهیم موجود در دانش برندسازی محصول (مثلاً جایگاه برند، هویت برند و آگاهی از برند) استفاده کنند و آن واژه‌ها و اصطلاحات را در دنیای پرسونال برندینگ به کار بگیرند.

گروهی دیگر به صورت مستقل در این باره نوشتند و سعی کردند ادبیاتِ اختصاصیِ برندسازی شخصی را شکل دهند (در نگاه این گروه دوم، برندسازی شخصی با برندسازی محصول و سازمان متفاوت است و باید روش‌های ویژه‌ی خودش را داشته باشد).

گسترش فناوری اطلاعات و ابزارهای ارتباطی (از جمله شبکه های اجتماعی) نسل سومی را هم به این نویسندگان اضافه کرد: کسانی که برندسازی شخصی را معادل مشهور شدن در شبکه‌های اجتماعی در نظر گرفتند و بر این اساس، آموزش برندسازی شخصی را تقریباً معادل آموزش ایجاد یک اکانت پرطرفدار و تلاش برای افزایش مخاطبان آن اکانت فرض کردند.

برگرفته از : motamem.org

۲۵ کاری که نباید در دیجیتال مارکتینگ‌انجام بدهید - محمد نجاتی مشاوره اقتصادی

۵۰ رفتار غلط با مشتری در دیجیتال مارکتینگ:

۱- عکس محصولات را با فیلترها دستکاری نکنید، دیجیتال مارکتینگ وسیله نشان دادن حقایق است نه حقایق مجازی.

۲- بیش از حد روی خوب بودن محصولات تاکید کنید، تاکید همیشه باعث ایجاد شک میشود.

۳- دنیای مجازی خود بخود دنیای ناامنیست، با مشتری به هیچ عنوان بدقولی نکنید.

۴- از دسترس مشتری خارج نشوید، به خصوص وقتی از قبل از مشتری پول گرفته اید.

۵- شوآف بیش از حد نکنید، سطح انتظار بالا در مشتری ایجاد نکنید.

۶- از تصاویر بی کیفیت استفاده نکنید، اینستاگرام روی این موضوع حساس است.

۷- هشتگ نامرتبط زیر پستها درج نکنید ، امکان بلاک شدن و ریپورت شدن وجود دارد و مشتری شما را ترک میکند.

۸- لوکیشن های غیر مرتبط ممکن است بازدید ایجاد کند اما اگر همیشگی باشد مشتری شما را ترک میکند.

۹- فالور فیک نخرید، انگیجمنت ریت یا نرخ جذابیت پیج شما پایین می آید و پست های شما برای مشتری نمایش داده نخواهد شد.

۱۰- از ویدئو های طولانی استفاده نکنید؛ دنیای مجازی دنیای تنوع است مشتری حوصله دنبال کردن آن را نخواهد داشت.

۱۱- بی نظم نباشید و تا جای ممکن برای انتشار محتوا نظم داشته باشید ، شاید روزانه یک پست و ۴ استوری برایتان کافی باشد.

۱۲- در گرفتن فالور عجله نکنید، تعداد کم اما موثر فالو مهمتر از تعداد زیاد اما انتخاب آنها از فالورهای غیر مرتبط است.

۱۳- کپشن سردستی ننویسید و وقت بگذارید.

۱۴- از کلمات سخت و غیر متعارف استفاده نکنید.

۱۵- استفاده کردن از کلمات غیر رسمی و محاوره ای اشکالی ندارد اما بیش از حد از حیطه ادب خارج نشوید.

۱۶- بیش از حد از هشتگ استفاده نکنید، این برای شما نمره منفی خواهد داشت.

۱۷- لایوها را فراموش نکنید ، آنها به مشتریان شما حس بودن القا میکنند.

۱۸- در لایوها موضوعات غیر مرتبط را بیش از حد تکرار نکنید، خصوصا عقاید شخصی شما نباید به مشتریان تحمیل شوند.

۱۹- در پیج تخصصیتان عقایدتان را کمتر مطرح کنید، عقاید هرکس برای خودش محترم است اما نه در پیج های تخصصی.

۲۰- اگر پیج شما فروشگاهیست، دایرکتها را دیر پاسخ ندهید مشتری صبر نخواهد کرد.

۲۱- مشتری را با پاسخ های تلگرافی ناراحت نکنید وقتی از شما در مورد قیمت کالا و یا خدمات پرسیده میشود اقلا یک سلام و احوالپرسی گرم حق مشتری شما خواهد بود.

۲۲- به مشتری اصرار نکنید تا از پیج شما خرید کند مشتری حق انتخاب دارد.

۲۳- پست های ابتدایی و انتهایی پیج ، به خصوص پستهای انتهایی مورد قضاوت مشتریان‌شما عستند، آنها را درست انتخاب کنید.

۲۴- استوری های سلام و صبح بخیر برای مشتریان ضرورتی ندارند، در به نمایش گذاشتن آنها زیاده روی نکنید.

۲۵- در نهایت برای مشتری غیر قابل دسترس نباشید؛ اطلاعات تماس کافی و راههای دسترسی متعدد برای مشتری بگذارید.

مولف: محمد نجاتی مشاوره اقتصادی و مجری پروژه های دیجیتال مارکتینگ

چرا مشاوره ؟ خودم از پس همه چیز برمی آیم!!!!

خودمان از پس همه چیز بر می آییم

مدیر عزیز و کار آفرین آینده ...


اینکه تلاش دارید تا بتوانید تیم و شرکت خود را به تنهایی اداره کنید، قابل تقدیر است. اما لزوما بهترین راهبرد نیست.

به هرحال در هر زمینه ای متخصصان دید بهتر و بازتری به مسائل دارند و زمان بیشتری را صرف سعی و خطا کرده اند و تجربه های خوبی دارند.

راه (ها)یی را که شما می خواهید تازه واردش شوید و امتحان کنید، آن ها بارها و بارها با الگوها و سازمان های مختلف امتحان کرده اند و ممکن است حتی تشخیص دهند اهداف و راهبردتان برای ورود به دنیای بازاریابی درست نیست.

پس نگران هزینه هایتان نباشید. با به کار گرفتن یک مشاور ویا استخدام یک متخصص، شاید هزینه هایتان بالا رود، اما زمان بیشتری خواهید خرید و سازمانتان متوجه هزینه های اقدامات نسنجیده ویا برپایه حدث و گمان نخواهد شد

 

مراقب باشید ، گاهی زود دیر میشود...

تماس مشاوره تلفنی از سراسر ایران : ۰۹۱۷۲۰۴۴۶۶۰